خانم خونه (مهرآرا )خانم خونه (مهرآرا )، تا این لحظه: 32 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
آقای خونه (امیر )آقای خونه (امیر )، تا این لحظه: 34 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
هم خونه شدنمونهم خونه شدنمون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

معجزه لبخند هایت ...

اطلاعیه غیبت

سلام دوستان من از 22 اسفند میرم تهران که بعدش برم جنوب نیستم تو ایام عید اما بعده عید حتما میام به وب همتون سر میزنم پیشاپیش سال نوتون مبارک و انشالله که سال پر از خیر و برکتی رو پیش رو داشته باشید و لباتون همیشه بخنده  
19 اسفند 1397

تو همان حس نابی که در من گم شدی ...

قشنگترینم ... عزیزکم ... شیرینم .... همیشه با خودم فکر میکنم که اون روزی که نبض قلب منو تو با هم یکصدا میشه میاد یا نه ... یعنی میشه یه روزی بیاد که تو ،تو وجودم بچرخی و تکون بخوری و من دلم هزار بار برات بره ... روزی هزار بار از نوازش گونه های نرمت بمیرم و زنده بشم ... صدام کنی مامانی و من همونجا قلبم جمع بشه از صدای نازت ... کنارم بشینی و برام حرف بزنی و من فقط از خدا بخوام که این روزا تموم نشه ... روزی که بخوای بری مدرسه و هر روزش برام از درس و همکلاسی هات بگی ... بخوای کنکور شرکت کنی و من همش دستام به آسمون باشه که تو یه وقت زمین نخوری ... دانشگاه قبول بشی و بهم بگی میبینی چه قدر بزرگ شدم و من اون لحظه به تار...
15 اسفند 1397

شاید شکار :)

امروز 27 سال و 27 روزه شدم رفت😍😅 دیروز مدام تو پیجای فروشگاه ها دنیال لباس مجلسی بودم و از دو تاش خیلی خوشم اومده حالا باید حضوری برم ببینم ...خدا کنه که خوب باشه تو تنم این روزا از 24 ساعت منو خواهری 20 ساعتشو در حال حرف زدنیم چه با واتساپ چه با ایمو و چه با گوشی خونه ...که چیکار باید کنه و کجاها بره دنبال لباسش و کی بره ارایشگاه برا پاکسازی و این حرفا ...اصلا وقتی هیجان تو صداشو و چشماشو میبینم درد پام یادم میره ... اگه همه چیز طبق برنامه پیش بره سال تحویلو پیش مامان ایناییم و چهارمم که عقد خواهریه 😍   الهی لبخند هیچوقت از لباتون نره 🙏😍
13 اسفند 1397

مبارکت باشه عروسکم ..انشالله خوشبخت بشی ...

بهترین خبر اخر سال قطعا میتونست خبر نامزدی خواهریم باشه ...از همینجا میگم عروسک قشنگم مبارکت باشه الهی هیچوقت تو زندگیت غم نبینی و لبای قشنگت همیشه بخنده ...😍🤩😘   پ ن :تو این اوضاع و احوال پام برم جنوب یا نه ؟ پ ن 2 :میشه یکم راجب لباس خواهر عروس تو نامزدی نظر بدین اخه اولین بارمه خواهرم عروس میشه برام سواله چه لباسی بهتره 😅
11 اسفند 1397

قالب جدید

تازه مینیون های بلاگ رو کشف کردم ....من عاشق انیمیشنشم 😍 و اینکه کودک درونم هم خیلی فعاله و درش شکی نیست 😅🤣
10 اسفند 1397

دردم تمام میشود وقتی صدایم میکنی...

اولین باره که به این مهرآرای بی آروم و قرار درونم پی میبرم ...تو این یه هفته خونه نشینی و تاثیر دارو های مسکن روی بدنم خیلی احساس خستگی میکنم ...بعده یه هفته امروز اولین روزی بود که بدون مسکن خوردن نشستم تو خونه ....از خونه بودن خوشم نمیاد البته بیشترش بخاطر تنهاییه ...امیر فقط تونست دو روزو خونه بمونه و تو همین دو روز کلی از کاراش عقب افتاده بود ...وقتایی هم که تو این هفته رو مود بودم هم فیلم نگاه کردم حدودا یه هارد یه ترا داریم که کاملا پره فیلم و سریال های مورد علاقمون یا تو لیست علاقمونه که فقط دانلودشون کردیم و وقت نکردیم نگاهشون کنیم فعلا که دارم فیلم های سینمایی رو نگاه میکنم و فیلم امروزم moonlight sun بود که خیلی خوشم اومد کلا فیلما...
9 اسفند 1397

چقدر خوبه که دارمت ....

وقتی تو منو تو آغوشت میکشی  حس میکنم تموم جهان مال منه  وقتی صدام میکنی :زندگــــــــــــــــــــیم  حس میکنم خودم جهانی ام برای تو  وقتی منو غرق بوسه هات میکنی  حس میکنم تموم عشقم مال توئه  وقتی که صبحا با نوازش دستای گرمت بیدارم میکنی  حس میکنم زمان و مکان مال منه  وقتی شبایی که دلم گرفته تو بغلت زار میزنم  و تو میگی : این چشات ماله خودمه و نباید بارونیشون کنی  حس میکنم پشتم به کسی گرمه که همه جوره هوامو داره . و برای صدمین بار با خودم میگم : خوشحالم ک تو رو انتخاب کردم .
5 اسفند 1397

چه کجا را میخواهی بهتر از آغوش یار...

یکم اسفندمون به طرز قابل توجهی بهم ریخت و هیچی رو برنامه ریزی پیش نرفت ... دم اومدن امیر ماشینمون خراب شد و مجبور شد دو ساعت استراحتشو تو تعمیرگاه سر کنه و از همه بدتر نهار نخوره و بعده تعمیرگاه دوباره تا ساعت 10 شب سرکار باشه و فرصت سر خاروندن نداشته باشه و این شده که از همون صحبونه چایی بیسکوئیت سر صبح تا ده و نیم شب چیزی نخورده باشه . ساعت یازده خسته و کوفته و رنگ پریده رسید خونه اما دیگه حتی نای غذا خوردن نداشت و این شدکه حالش بد شد و کارمون به اورژانس کشید . از اونجایی که یه خورده مشکل معده هم داره اوضاع براش بدتر شده بود ،منم صبح رفتم و هم برای خودم و هم امیر مرخصی گرفتم ...آوردمش خونه و براش غذا درست کردم و خورد ... غروب ک...
4 اسفند 1397

اسفند قشنگم رسید ...

چقدر زود گذشت از اون روزی که برای اولین بار امیرو دیدم ،چقدر زود گذشت از اون سوتی و چقدر از یک اسفند 90 آرومتر و بی صدا تر شدم و چقدر دلم تنگ شده برای اون دختربچه ی شر درونم ... یک اسفندتون مبارک 😍  
1 اسفند 1397
1